مادر؛ مادری که اگرچه در کربلا نبود، ولی دلش تا ابد در کربلا ماند و نگاهش بر افق که آیا «کاروان عشق» را بازگشتی خواهد بود؟
مادری که دلش برای همیشه در کنار «نهر علقمه»، سوگ نشین فرزندی شد که نظیر نداشت در زیبایی و شجاعت!
مادری که دلش در میدان «قتلگاه» بود و نگاهش بر آسمان که چه وقت، «ماه»، بار دیگر خواهد تابید!
مادری که یکعمر، دست از «حسین حسین» گفتن برنداشت و تمام غریبانههایش را، حتی سوگ عزیزانش را بانام حسین لبه اسلام همراهی کرد!
مادری که «امالبنین علیهماالسلام» بود، ولی آیینه نگاهش از آسمان کربلا، تنها اشکِ خونین ستارگان را چید؛ آنگاهکه راوی، از عبور نیزهها روایت میکرد!
مادری که حتی کوچههای «مدینه»، مرثیهسرای اندوه سترگ او شدند و به استقامت و صبر او ایمان آوردند!
مادری که برای همیشه، با نالههای نینوایی، به یاد پسرانش، لالایی سرود و سرودههایش را فرات، هرروز، هنگام غروب نجوا میکند!
مادری که بعد از شهادت «عباس علیه اسلام»، دیگر به ماه نگاه نکرد و آسمان مدینه، نعمت نورافشانیاش را از دست داد!
مادری که در کربلا نبود، ولی تا ابد در کربلا ماند و دل از «گودال قتلگاه» نگرفت و فریاد «یا حسین» اش را نهتنها در مدینه که از صحن مطهر کربلا میتوان شنید! درود خداوند و سلام پاکان، بر روح بلند و وفاداری بینظیرش باد!