(عطیه ی الهی)
وقتی بهمن پنجاهوهفت رسید، روزها بهشتاب از پی آمدند و فرصتی برای تیرگی باقی نگذاشتند؛ چنانکه شبها فانوس فریادهای «اللهاکبر» بر بام سرنوشت این ملت، درخششی دوچندان یافت. هنوز بهمن به نیمهی خود نرسیده بود که فرشتهی موعود انقلاب در آسان خدایی کشور بال گشود و عطر کلامش جان فرزندان ملت را حیات دوبارهای بخشید. امام آمد و انقلاب به لبخند پیروزی دل سپرد و دههی فجر، شکوه جاودانهاش به رخ طاغوتیان کشید. خداوند متعال با دستهای روحاللهی خود به یاری ما آمد. خورشید در جشنی بی غروب بربام روشن جهان ایستاده بود و تولد جمهوری گل محمدی را، نظاره میکرد.
هلهلهی پیروزی در گوش خانهها و خیابانها پیچید و عطر گلاب و صلوات، جان عاشقان را سرمست کرد و صمیمیترین فصل زندگی ما در بهمن آغاز شد و در سایهسار خورشیدیترین مرد قرن با بارگاه تفضل و رحمت الهی راه یافتیم و جشن روشن آزادی را به برکت این عطیهی الهی، به تماشا ایستادیم.